خدمتکار کوچولو ی من. part:11
جئون : خب بزار ادامه اش رو بگم خب ببین بعد از اینکه درخواستش رو قبول کردی وقتی خواست بهت نزدیک بشه ما همون لحظه وارد عمل میشیم
و اون مرد رو دستگیر میکنیم فهمیدی .
تهیونگ: نه من این رو قبول نمیکنم نمیخوام
جئون : مگه دست خودته که قبول کنی یا نه .
تهیونگ: بله دست کنه اگه من قبول نکنم کی میخواد مجبورم کنه .
جئون: من
تهیونگ: نخیر اصلا من میرم تو اتاقم .
پاشدم رفتم توی اتاق و روی تخت نشستم جئون همینجوری در رو باز کرد و به سمت من اومد و نشست کنارم و دستام رو گرفت
جئون : میدونی اون مرتیکه ای که میخوایم بگیریم کیه و چی میخواد .
تهیونگ : کیه ؟
جئون : همون مرتیکه ای که توی مهمونی میخواست بهت نزدیک بشه و من برای این میخوام اونو بگیرم چون اون دنبال توعه و میخواد تو رو به زور دوست پسر خودش کنه و تو رو بدزده برای همین من به کمک تو نیاز دارم تا اون مرتیکه رو بگیرم
و شکنجه بدم تا به دوست پسر من نزدیک نشه .
تهیونگ : دوست .....پسرررر
جئون لپاش قرمز شد و از اتاق بیرون رفت
من همونجا خوشکم زده بود و بعد خودم رو روی تخت ولو کردم و یه نفس عمیق کشیدم و چشمام رو روی هم گذاشتم داشتم به این فکر میکردم که درخواستش رو قبول کنم یا نه چون ریسکش خیلی بالاست و چرا دروغ بگم خیلی هم میترسم اگه جئون دیر کنه چه اتفاقی ممکنه برام بیوفته ها در همین فکر ها بودم که خوابم برد صبح روز بعد ...
امیدوارم خوشتون بیاد حمایت فراموش نشه💗🧸
و اون مرد رو دستگیر میکنیم فهمیدی .
تهیونگ: نه من این رو قبول نمیکنم نمیخوام
جئون : مگه دست خودته که قبول کنی یا نه .
تهیونگ: بله دست کنه اگه من قبول نکنم کی میخواد مجبورم کنه .
جئون: من
تهیونگ: نخیر اصلا من میرم تو اتاقم .
پاشدم رفتم توی اتاق و روی تخت نشستم جئون همینجوری در رو باز کرد و به سمت من اومد و نشست کنارم و دستام رو گرفت
جئون : میدونی اون مرتیکه ای که میخوایم بگیریم کیه و چی میخواد .
تهیونگ : کیه ؟
جئون : همون مرتیکه ای که توی مهمونی میخواست بهت نزدیک بشه و من برای این میخوام اونو بگیرم چون اون دنبال توعه و میخواد تو رو به زور دوست پسر خودش کنه و تو رو بدزده برای همین من به کمک تو نیاز دارم تا اون مرتیکه رو بگیرم
و شکنجه بدم تا به دوست پسر من نزدیک نشه .
تهیونگ : دوست .....پسرررر
جئون لپاش قرمز شد و از اتاق بیرون رفت
من همونجا خوشکم زده بود و بعد خودم رو روی تخت ولو کردم و یه نفس عمیق کشیدم و چشمام رو روی هم گذاشتم داشتم به این فکر میکردم که درخواستش رو قبول کنم یا نه چون ریسکش خیلی بالاست و چرا دروغ بگم خیلی هم میترسم اگه جئون دیر کنه چه اتفاقی ممکنه برام بیوفته ها در همین فکر ها بودم که خوابم برد صبح روز بعد ...
امیدوارم خوشتون بیاد حمایت فراموش نشه💗🧸
- ۴.۲k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط